آرشیو برای: "اسفند 1402, 14"

غرق ظلمت

غرق در ظلمت و آهم چه کنم خسته از کار تباهم چه کنم منتظر بر درِ دیدار توام هرشب چشمِ به راهم چه کنم دور تو ماه‌رخان بسیارند من و این قلب سیاهم چه کنم دستگیر همه مردم آقا من که در پایین چاهم چه کنم خانه ات خانه نامیدی نیست من که میزبان نگاهم چه کنم… بیشتر »

ببخشایی مرا

باتو بودم هرچه بودم بی تو بودم باطلم هرچه کردم هرچه گفتم هر چه دیدم غافلم در حریمت هر گنه کردم ببخشایی مرا گر نگیری دست من را عاشق بی‌حاصلم من به امیدت به دنیا آمدم عبدت شوم گر برانی از درت چون ماهیی بر ساحلم جذبه عشقت می‌کِشد من را چو زنجیر از قفا تا… بیشتر »

گریه کردم

به شبهایی که تنهایی برایت گریه کردم از آن عشقی که درمانش برایم مثل طوفان است مرا باید به هجرانت شبانگاهان بگریم من نگاهم بر جمالت تا کجا ها هی پریشان است شفاعت کرده ای من را ولی عشقم نشد کاری برایت از چه گویم من که غم هایم شتابان است حسابت را قیامت رد… بیشتر »

خدایا کجا جویم

خدایا از کجا جویم تو را من در زمینم به بر من را به عرشت تا بگویم عاشقت هستم #عاشق_شعر بیشتر »

راز نهفته

از آن روزی که من را آفریدی عشق در دارم برایم گفته‌ای رازی نباید پرده بردارم شبانگاهان به عشقش تا صحر گریان و افسرده اگر عشقم شود افشا شکستن را خبر دارم #عاشق_شعر بیشتر »

از تو گفتم

به هر راهی دویدم از تو گفتم ها به هر شخصی رسیدم از تو گفتم ها مبادا بی تو من تنها بمانم در شماتتها دراین عشقم ز هر ناکس شنیدم از تو گفتم ها #عاشق_شعر بیشتر »