ببخشایی مرا
باتو بودم هرچه بودم بی تو بودم باطلم
هرچه کردم هرچه گفتم هر چه دیدم غافلم
در حریمت هر گنه کردم ببخشایی مرا
گر نگیری دست من را عاشق بیحاصلم
من به امیدت به دنیا آمدم عبدت شوم
گر برانی از درت چون ماهیی بر ساحلم
جذبه عشقت میکِشد من را چو زنجیر از قفا
تا کنی عبدم به دریایت روم من واصلم
بی تو من ارزش ندارم در دو دنیا ای خدا
چون برایم گفتهای بر هر ندایت مایلم
#عاشق_شعر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1402/12/14 ساعت 02:14:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید