موضوع: "برومند"

حیران شده‌ام

از غصه شدم چون نی

رویای منی آقا، مشغول توام هر شب
چشمم شده چون لاله، بیمار توام با تب
حیران شده‌ام آقا، در کوه کُتل رسوا
از غصه شدم چون نی، فریاد زنم برلب

#عاشق_شعر

ای کودک من سنگ تو بر صهیون زن

سنگ صهیون

ای کودک من سنگ تو بر صهیون زن
باید این دشمن برود از دل تن
باغت از هیزم بشود پاک و تمیز
می دانم روزی بشود غزه چمن

#عاشق_شعر

گل نرگس

گل نرگس

شعله عشقت زده آتش به جان
زود بیا ای گل نرگس به بار

#عاشق_شعر

ای صاحب زمانه دلم تنگ آمده ست

گفتند خواهی آمد و ما منتظر شدیم
از بهر دیدن رخ تو، دیده تَر شدیم

گفتند شام هجر دگر انتها رسید
آرید عهد بسته که وقت وفا رسید

دلتنگی از غروب همه جمعه ها بِرفت
غربت ، غریب شد دگر از واژه ها برفت

ای صاحب زمانه دلم تنگ آمده ست
بار دگر عدو به دو یَد سنگ آمده ست

ای نازنین بیا و ببین قلب خسته را
بنگر تو پاره های دل دلشکسته را

ما را به غیر آمدنت ، صبح فجر نیست
این زندگی بدون رخت ، غیر زجر نیست

می گویم و ز گفته خود شرم می کنم
با لطف بی کران تو دل نرم می کنم

این دل به امّید وصال تو می تپد
هر صبح با نگاه رئوف تو می دمد

ما را به حال خود نگذاری امیر عشق
تنهاترین مسافر راه غریب عشق