عمری به امیدت
-
خیری که احسانش تو باشی غم ندارد
دردی که درمانش تو باشی غم ندارد
نازم به آن درد و به آن سودا که دارم
خانی که مهمانش تو باشی غم ندارد
اندوه ما را با وجودت بر طرف کن
ابری که بارانش تو باشی غم ندارد
در جمع ما باشی کنارت شادُ باشیم
راهی که پایانش تو باشی غم ندارد
عمری به امیدت چه شبهایی سحر شد
عشقی که جانانش تو باشی غم ندارد#عاشق_شعر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1402/12/22 ساعت 10:37:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1402/12/25 @ 02:07:07 ب.ظ
Fatemeh [بازدید کننده]
اللهم فرج عن کل مکروب