ای ستاره ی امید علی

بسم الله الرحمن الرحیم

        گل یاس کبود  

شعر من قالب ندارد وزن و قافیه هم ندارد.

اصلا اینکه میگویم شعر نیست، ولی از گفتن سرشار است.

گفتن از شمعی که تا انتها نسوخت و خیلی زود خاموش شد.

من می نویسم و از نوشتن برایتان شرم دارم.

یا فاطمه جان، ای گل یاس کبود

این قلم از شنیدن نام تو دست و پایش را گم کرده.

تو شمع بودی و علی پروانه ات بود.

تو عشق بودی و علی عاشقت بود.

عشق تنها تو بودی

علی شبهای قدر را برای تو گریه میکند

و ما….

برای گریه ی علی می گرییم.

شب همچون چادر سیاه ات شهر را در بر گرفته بود

و کودکان منتظر بودند تو لالایی بخوانی و بخوابند

اما نمی دانستند که خدا در گوش تو لالایی خوانده

نمی دانم چگونه قصه ای بود که تو را این چنین خواباند

تو خوابیدی و بچه ها بی خواب شدند

ای ستاره ی امید علی

ای عشق پاک محمد

این دنیا برایت تنگ شد

و به دنیـای بـزرگتری رفــتی

دنیایی که به اندازه ی دلت وسیع بود.

 

                                                                         

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.