آرشیو برای: "آذر 1402"

چه خوش روزی برایت جان سپارم

  چه خوش روزی برایت جان سپارم روانم را به درگاهت بیارم تو هستی خالقم ای روح هستی بگیر با رحمتت من جان نثارم #عاشق_شعر بیشتر »

ز دنیایت بریدم از دل و جان

  ز دنیایت بریدم از دل و جان ملامت‌های بد خواهان فراوان مرا دادی تو درمانم به دیدار به دیدارت خریدم عشق خوبان #عاشق_شعر بیشتر »

تو گفتی من بیایم سوی هستی

  تو گفتی من بیایم سوی هستی ولی کردم به راهت بد ز مستی پشیمانم پشیمانم ببخشا اگر کردم جنایت در نبستی #عاشق_شعر بیشتر »

فاطمی هستم به عشقت آمدم

    فاطمی هستم به عشقت آمدم تا کنم جانم فدایت آمدم تا بگیری دست من با یاریت جانثارم بهر ولایت آمدم #عاشق_شعر بیشتر »

زده آن میخ و چو خنجر بر دل

زده آن میخ و چو خنجر بر دل شده دلها همه مجروح و خجل داغ دلها شده سوزان به غمت غم داغت همه را کرده به گِل #عاشق_شعر بیشتر »

شده‌ام مُحرم این قبر نهان

حرمم قبر تو شد فاطمه جان شده‌ام مُحرم این قبر نهان تا ببندم به دخیلت دل من ببری تا سر حوض و به جنان #عاشق_شعر بیشتر »

آرزویم این بُود هر لحظه دیدارت کنم

  یا بگیر دستان من را در رهت پرپر شوم یا ببر من را بسویت در برت بهتر شوم آرزویم این بُود هر لحظه دیدارت کنم تا که چشمانم به رویت باز و خوش منظر شوم از غمت چشمان من بی نور و نابینا شدم گر بیایی من بگیرم دامنت قنبر شوم حسرتت تا بر دلم جا کرده بیمارت شدم… بیشتر »

شاعران را با غزل‌ها برده‌ای من مانده‌ام

عاشقان را تا حرم‌ها برده‌ای من مانده‌ام شاعران را با غزل‌ها برده‌ای من مانده‌ام بهر این جاماندگی، من کجا راهی شوم یاوران را بهر طاها برده‌ای من مانده‌ام از غمت باید چه خاکی برسرم برپا کنم تا بفهمم صد نفر را برده‌ای من مانده‌ام از برای وصل باخوبان چه… بیشتر »

در کلاف مشکلاتم سر نخی پیدا نشد

در کلاف مشکلاتم سرنخی پیدا نشد دست خوبان در نهایت ره گشای ما نشد من به عشقت زندگی را از برایت کشته‌ام ورد هر کارم تو هستی قفل درها وا نشد تا به کی باید بگردم دور دنیا بهر تو پاسخی بر اضطراب و وحشتم گویا نشد تا نیایی راحتی را ما نخواهیم داشتن با وجودت… بیشتر »