آرزویم این بُود هر لحظه دیدارت کنم
یا بگیر دستان من را در رهت پرپر شوم
یا ببر من را بسویت در برت بهتر شوم
آرزویم این بُود هر لحظه دیدارت کنم
تا که چشمانم به رویت باز و خوش منظر شوم
از غمت چشمان من بی نور و نابینا شدم
گر بیایی من بگیرم دامنت قنبر شوم
حسرتت تا بر دلم جا کرده بیمارت شدم
از حمایتهای درگاهت هنر پرور شوم
از شماتتهای دشمن جان من بر لب رسید
از کجا جویم تو را تا درگهت گوهر شوم
#عاشق_شعر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1402/09/25 ساعت 03:05:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید