مولای سربریده
ای قـدسیان بگریید ، بــا اشک هـای دیــده ####بـر پیکــر غــریب و بــر آن ســر بــریــده
قـــران نـــاطــق مــا کــردنــد،تکــه تکــه ###یک تکه اش به صحرا،یک تکه اش به نیزه
آغوش داغدارش رنگین زخون پاک است ###شـایــد کـه خـون اصغـر یـا اکبـرش چکیـده
بر خـواهرش بگـویید رخت عـزا بپـوشـد ###عــزم سفــر کنـــد او، بـــا قــامـت خــمیــده
در کربلای عشاق زینب تو کوه صبـــری ###بـا اینکــه تیــر غـــم ها ،قلب تـو را دریــده
آرام کـن تــو زینب آن مــادران بــی تاب### آه ربــاب و لیــــلا تــا عــرشـیــان رسیــــده
بـر نـور چشـم مـولا،سکینــه ی عـفـیـفـه ###گـو بعـد از ایـن بخـواند، در مـاتمش قصیـده
در کـربـلا رهـا کـن تـن های بـی کفن را### راهــی کـوفـه شـو کـه وقت وداع رسـیــــده
بــا ســاربان بـگـو تـو،آهستـه تـر بـرانـد ###چــون اهــل بیـت مــولا درد و بـلا کشـیـــد
در گوشـه ی خرابـه غسلش بده، کفن کن ###جســم رقیــه ی پـاک ، مظلــومـه ی شهیــده
با خطبــه هـا بیـان کـن پیغــام کـربـلا را ###بــر غــافــلان شــامـی ، کـه کـربـلا نــدیــده
بازا دوباره از شام، بــر کـربلا گـذر کن ###بنـگر کـه خــون مــولا، در کــربـلا دمـیــده
سقــای کربلا را در گوشـه ای نظــر کن ###بنـگر کــه روح پـاکـش ، از دام تــن رهیـده
در مـاتـم حسینت خـون از فلـک چکیــده ###یــا بــادهای تـاریـک ، در آسـمـــان وزیـــده
ای چشم ها شما را حق است خون ببارید### وقتی که در عزایـش ، خـون از فلک چکیده
سر دادن و تن دادن ، زیبا ترین بلاهاست ###وقتـی کـه مـرغ دل هـا ، سـوی خــدا پریـده
شایستــه است ما هم،رنگ خـدا بگیـریـم ###وقتی حسیـن زهـراست ،«مولای سربریده»
زهرا پیربالایی طلبه پایه ی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1395/07/15 ساعت 03:44:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |