بقیع خاموش است

بقیع امام مظلوم

بقیع خاموش، شمع و چراغ ندارد

قبر چار امام مظلوم، صحن و رواق ندارد

حسن در غربت مدینه، در خانه اش محرم ندارد

بلا آمد گرفت کل جهان را

بلا آمد گرفت کل جهان را*
*شکست قلب ودل این شیعیان را*
*درِ کلِّ اماکن، گشته بسته*
*دل صاحب زمان را هم شکسته*?
*خدایا این بلا است یاقیامت؟*
*که انداخته جدایی بین امت*
*دخیل است یوسف زهرا دعا کن*
*عجیب است یوسف زهرا دعاکن*
*دعا کن این بلا را ریشه کَن کُن*?
*کرونارا را یه جوری در به در کن*
*دگر خسته شدیم بس مُرده دیدیم*
*جوان وپیر را افسرده دیدیم*
*نظر کن یامحمد بر جهانت*
*بده حاجت به کل شیعیانت*
*تمام این چند وقت درمانده حالیم*
*چه کردیم که همه باید بنالیم*
*خدایا حاجت عالم روا کن*
*بحق فاطمه این درد دوا کن*

ای صاحب زمانه دلم تنگ آمده ست

گفتند خواهی آمد و ما منتظر شدیم
از بهر دیدن رخ تو، دیده تَر شدیم

گفتند شام هجر دگر انتها رسید
آرید عهد بسته که وقت وفا رسید

دلتنگی از غروب همه جمعه ها بِرفت
غربت ، غریب شد دگر از واژه ها برفت

ای صاحب زمانه دلم تنگ آمده ست
بار دگر عدو به دو یَد سنگ آمده ست

ای نازنین بیا و ببین قلب خسته را
بنگر تو پاره های دل دلشکسته را

ما را به غیر آمدنت ، صبح فجر نیست
این زندگی بدون رخت ، غیر زجر نیست

می گویم و ز گفته خود شرم می کنم
با لطف بی کران تو دل نرم می کنم

این دل به امّید وصال تو می تپد
هر صبح با نگاه رئوف تو می دمد

ما را به حال خود نگذاری امیر عشق
تنهاترین مسافر راه غریب عشق

دلم دیگر ندارد تاب ماندن

دلم تنگ و شبم روشن ز مهتاب
خدایا حال این دیوانه دریاب
شدم مجنون دو گنبد را که دیدم
خدا شکرت! به کربلا رسیدم
ولی حالا دلم گشته ز غم پُر
شدم مجنون ولی از کربلا دور
دلم دیگر ندارد تاب ماندن
غمش در دل شده چون جان سپردن
پُرَم از یاد دیدار گذشته
دلم از عشقشان دیوانه گشته
به عشق سال بعد و اربعینش
به عشق جاده های دلنشینش
به عشق آن قدم های خدایی
به عشقِ گفتنِ مهدی کجایی؟ ?
به عشق این عجایب میرسد باز
زمانِ عاشقی کردن و پرواز
نشستم منتظر تا سال بعدی
به عشق آن حرم، دیدار بعدی..

شریعه فرات

شریعه فرات شرمنده تو قیامت است

از چشمهایت عطش زندگی جاریست

در دستهایت نفس تشنگی باقیست

از لبهایت چون کویر خشکیده

از واژه‌هایت اثر بندگی جاریست