موضوع: "عاشق شعر"

قَمری سوی فرات است خدایا چه کنم

قَمری سوی فرات است خدایا چه کنم
دل زینب به هراس است خدایا چه کنم
نکند دشمن او ضربه زند از پس پیش
تشنه لب در سر آب است خدایا چه کنم

#عاشق_شعر

تشنه باشد در کنار نهر علقم می‌برد

تشنه باشد در کنارش نهر علقم می‌برد

آب سردی چون گوارا تا به زمزم می‌برد

می‌سراید روضه‌ها از داغ عطشان حسین

تا بگرید از غمش تا اسم اعظم می‌برد

#عاشق_شعر

دلها پراز غوغا شد و محرم آمد

چشم همه دریا شد و محرم آمد

دلها پر از غوغا شد محرم آمد

با یاد عاشورا و آن تنهای بی سر

چه روضه‌ها برپا شدو محرم آمد

#عاشق_شعر

رای من با تو می برد کشتی را تا ظهور

 

رای من با تو می برد کشتی را تا ظهور
بادبانش که رای ماها باشد در عبور

#عاشق_شعر

چشمم پنجره شد پنجره‌ای بارانی

  • چشمم پنجره شد پنجره ای بارانی
    من هم منتظرش مانده به یک حیرانی
  • #عاشق_شعر