طلبه عاشق شعر

بی سرو سامان توام یا حسین

عاشق و حیران توام یا حسین

منم دربدر کوی تو

دست بدامان توام یا حسین

ای شه نیزه سوار

خسته و گریان توام یا حسین

من رقیه‌ام

دختر حسینم

خیلی دوستم داره بابا

دختر ته تغاری حسینم

حسین غمبارترین حادثه تاریخ

در اولین عمود، مات و متحیر مانده ام

حسین شمع وجود تو را لمس کرده ام

عشق تو چه کرده با قلب امت

در میان پروانه های حیران سوخته ام

من شیدای دیوانه های تو گشته ام

کدام سر بریده مانند تو بود

اگر یحیی نبی را سر بریدند

سرش روی نیزه شهر به شهر اسیر نبود

سر یحیی در تنور روی خاکستر نرفت

لب و دندان یحیی چوب خیزران را ندید

بدن یحیی زیر سم اسبان لگد کوب نشد

یحیی خون علی اصغر  به آسمان نپاشید

دختر سه ساله یحیی سیلی نخورد

ندای هل من ناصر یحیی در گوش زمان نپیچید

انگشتری یحیی را کس نبرد

حسین، انبیا در طواف تو هستند

فرشتگان برای زیارتت از هم پیشی می گیرند

شهدا مست بوی سیب حرمت هستند

خیل شهدا به لبیک تو سر از پا نمی شناسند…

حسین ای معنای زندگی…

آن شب ماه بود

خرابه پر زآه بود

سرشاه توی تشت

میان اشک وآه بود

چه تماشاییِ دورهمیِ سلیمانی

با شهیدان،  بادپا و یوسف اللهی

در جمع ارواح شهیدان کرمانی

کاش مارا راهی بود به مهمانی

خصوصا عباس علمدار کند میزبانی