اجل من را به یک طوفان صدا کرد

اجل من را به یک طوفان صدا کرد

مرا مشغول این دنیا چه‌ها کرد؟
سراسر این خوشی‌ را، بی‌بها کرد

و اکنون می‌خورم حسرت به عمرم
که گلهایم به یک طوفان هوا کرد

تمامی کشته‌هایم بی‌ثمر شد
مرا تنها چو مجنونی رها کرد

هزاران آرزو چون دانه کشتم
اجل من را به یک طوفان صدا کرد

رسیدم بی‌خبر در این گذرگاه
شکایت می‌کنم نفسم جفاکرد

‎#عاشق_شعر

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.