عاشورا یعنی یک روش


عاشورا یعنی یک روش
زندگی کردن با منش

عاشورا شور دگری دارد
چون ازعشق خبری دارد


عاشورا فریاد بلند ثارالله است
جاری در فطرت پاک آزاد است


ریشه این عشق در خون خداست
چون که رستاخیز انبیاست


عاشورا یعنی عشق حسین
جذب کردن حتی زهیر بن قین

عاشورا یعنی دنیای مانده لای دندان

خطبه خواندن زینب در میان رندان


عاشورا یعنی ریخته شدن خون پاک
افتادن علی اکبر بر روی خاک


عاشورا یعنی لبیک گفتن ششماهه
در رکاب ولایت با گلوی پاره پاره


عاشورا یعنی دنیا را بر سر دنیا گران
کوبیدن همچو گرز گران


عاشورا یعنی نهی از سکوت
    ظالم را شکستن با قنوت 1

 

    عاشورا یعنی حجت شرعی بر عمل

گفتن مرگ  احلی من عسل


عاشورا دنیا پرستان را در لجن کرد
دنیای ظالم را زیر و زبر کرد


عاشورا یعنی نقاشی کردن با خون خویش
حکاکی کردن ذهن آیندگان با افعال خویش


عاشورا یعنی نابود کردن بدعت های بد
پاک کردن از عاشورا تحریف های بد


عاشورا یعنی اسلام بدون سازش
نترسیدن، پشت کردن به سازش


عاشورا یعنی صبر و تحمل کردن رنج راه
دادن شبه پیمبر و عباس و اصغردر راه


عاشورا یعنی احیای دین حق
زندگی کردن با کیفیت در راه حق


عاشور یعنی ایثارکردن و تسلیم خدا بودن
نترسیدن از مال و جان و آبرو دادن


عاشورا یعنی گذشت از تائب کرده اشتباه
بخشیدن حر پشیمان از گناه


عاشورا یعنی رسیدن به قرب خدا
بندگی کردن، شدن عبد صالح خدا


عاشورا یعنی قلب را رقیق کردن با گریه بر حسین
بردن قسوت از قلب با ریزش اشک بر حسین


عاشورا یعنی عبودیت، توحید صرف

گفتن با عمل، نه با زبان و حرف


عاشورا یعنی راضی بودن به قضای خدا
در میان خون گفتن حمد و سپاس خدا


عاشورا یعنی اصلاح دین
بابصیرت بودن با یقین


عاشورا یعنی منت خدا برخلق
کشته شدن با رقص عشق


عاشورا یعنی جان بهای بهشت
حفظ روح و روان و سرشت


عاشورا یعنی رفتن به معاد
شهادت دادن حق زنده باد


عاشورا یعنی اسلام بی سازش
شرمنده نبودن بهر سفارش

عاشورا یعنی عبور از شط خون

سر نهادن روی زانوی ولی، غلامی چو جون

عاشورا یعنی زندگی کردن با عدالت

شادی کردن  بدون پستی و رذالت

عاشورا یعنی دوستی با همه

تشنه برگشتن از نهر علقمه

عاشورا یعنی جوانمردی

سیراب کردن دشمن درقبال تشنگی

عاشورا یعنی فکر جهانی

برای زندگی جاودانی

عاشورا یعنی زندگی کردن با مرام

دوری کردن از هر گونه حرام

عاشورا یعنی حق پذیری

نفی سلطه پذیری

عاشورا یعنی سماجت در هدف

جنگیدن برای حفظ شرف

عاشورا یعنی دل سوزی برای هدایت

منتظر ماندن تا شفاعت

عاشورا یعنی حسین مظلوم است

یار گیری امام مرسوم است

عاشورا یعنی راه قدس از کربلاست

من میگم مسیر بهشت از کربلاست

 

 

محمدی

1« نماز عاشورا»

مولای سربریده

 

 

ای قـدسیان بگریید ، بــا اشک هـای دیــده ####بـر پیکــر غــریب و بــر آن ســر بــریــده

قـــران نـــاطــق مــا کــردنــد،تکــه تکــه ###یک تکه اش به صحرا،یک تکه اش به نیزه

آغوش داغدارش رنگین زخون پاک است ###شـایــد کـه خـون اصغـر یـا اکبـرش چکیـده

بر خـواهرش بگـویید رخت عـزا بپـوشـد ###عــزم سفــر کنـــد او، بـــا قــامـت خــمیــده

در کربلای عشاق زینب تو کوه صبـــری ###بـا اینکــه تیــر غـــم ها ،قلب تـو را دریــده

آرام کـن تــو زینب آن مــادران بــی تاب### آه ربــاب و لیــــلا تــا عــرشـیــان رسیــــده

بـر نـور چشـم مـولا،سکینــه ی عـفـیـفـه ###گـو بعـد از ایـن بخـواند، در مـاتمش قصیـده

در کـربـلا رهـا کـن تـن های بـی کفن را### راهــی کـوفـه شـو کـه وقت وداع رسـیــــده

بــا ســاربان بـگـو تـو،آهستـه تـر بـرانـد ###چــون اهــل بیـت مــولا درد و بـلا کشـیـــد

در گوشـه ی خرابـه غسلش بده، کفن کن ###جســم رقیــه ی پـاک ، مظلــومـه ی شهیــده

با خطبــه هـا بیـان کـن پیغــام کـربـلا را ###بــر غــافــلان شــامـی ، کـه کـربـلا نــدیــده

بازا دوباره از شام، بــر کـربلا گـذر کن ###بنـگر کـه خــون مــولا، در کــربـلا دمـیــده

سقــای کربلا را در گوشـه ای نظــر کن ###بنـگر کــه روح پـاکـش ، از دام تــن رهیـده

در مـاتـم حسینت خـون از فلـک چکیــده ###یــا بــادهای تـاریـک ، در آسـمـــان وزیـــده

ای چشم ها شما را حق است خون ببارید### وقتی که در عزایـش ، خـون از فلک چکیده

سر دادن و تن دادن ، زیبا ترین بلاهاست ###وقتـی کـه مـرغ دل هـا ، سـوی خــدا پریـده

شایستــه است ما هم،رنگ خـدا بگیـریـم ###وقتی حسیـن زهـراست ،«مولای سربریده»

زهرا پیربالایی طلبه پایه ی

 

علی جانشین است و ختم کلام (در قالب مثنوی)

 

بگفتا پیمبر در آن روز ناب

ستایش خداوند خاک است و آب

خداوند روح و ملک های  عرش

فلک آفریده، بگسترده فرش

کریمی که یکتا و پاینده است

خداوندی، او را برازنده است

بگفتا رسیده به من پیک حق

«ادا کن رسالت به لبیک حق

بیان کن به عالم، وصی و امام

علی جانشین است و ختم کلام»

کسی که برادر و یار من است

خدا گفته:«او همجوار من است»

همان کس که او اولین مومن است

پناهده اش از خطر ایمن است

همو که دلیر احد،فاتح خیبر است

علی سید اوصیا،مرتضی حیدر است

کسی که خطرها به جان می خرد

و تا پای جان، امر و فرمان برد

شب مرگ از جان،گذر می کند

میان خطرها سحر می کند

خدایا! محبان او، دوست دار

و خصمان او را، تو دشمن شمار

خدایا! به یاران او یار باش

به دل دادگانش هوادار باش

در آن لحظه بالا گرفتش نبی

همان دست حق، دست مولا علی

بگفت هر که را هستمش من ولی

اگر من نباشم، «ولایت، علی»

:در قالب مثنوی، تعداد ابیات 14 شعر مربوطه اشاره به بخشی ازفرمایشات پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ….وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ،… کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ….لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ… وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ… لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ…فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ). وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ. مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ العَزیزِ… أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ)، وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ.(أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ). بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ. قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ،…مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی .

زهرا پیربالائی

یاعلی در یک شبی، من زیرورو کردم تمام واژه ها

یاعلی نام تو آغاز تمام عشق هاست.

یاعلی در یک شبی، من زیرورو کردم تمام واژه ها

واژه ای پیدا نشد در وصف تو،جان کلام واژه ها

###

خواستم تا شعری از جنس غزل برپا کنم در وصف تو

حیف!کم آورده این جا هم، مرام واژه ها

###

باز در اندیشه ام تا یک غزل برپا کنم،اما ببین

واژه ها تب کرده اند در عشق تو،تو التیام واژه ها

###

من تمام عمر خود،سرمست گیسوی توام

در سرم هی، می بریزم من،به جام واژه ها

###

باز شوری در میان بیت ها گل می کند

ترسم از قالب بپاشد، انسجام واژه ها

###

واژه ها را یک به یک در پیش هم جا می کنم

تا بگویم من در آخر،این پیام واژه ها

###

یا علی! نام تو آغاز تمام عشق هاست

تو فقط دریاب ما را، این ختام واژه ها

زهرا پیربالائی

خالی از فرصت یک لحظه حضور

 

ان الانسان لفی خسر

دیر برای همه چیز

در سراسیمه ی گردونه مرگ

در عجل گاه زمان

در غروب گل پژمرده عمر

در سقوط دل نیلوفر روح

من عجولانه می گردم

نیمه راهیست گنگ و بی مفهوم

دره هایی مبهم تا صعود پر پرواز کلاغ

راه هایی بی راه سر هر راه سنجاقک خوف

دشت هایی پر از آواز غبار

وصنم های خیال

من در این بهبوه بی سر وته

و به دنبال گران گمشده ام

بی دلیل پای می کوبم

رقص بایک جام، پر از افسانه ی ابلیس غرور

و کمر بسته به شال شب عمر

همچنان می گردم زیرخرطوم عبور

روی هفت تاقچه ارض و سماء

بیخ دیوار کج قوم یهود

باز می گردم، از پس بی راهی دست هایم خالیست

خالی از فرصت یک لحظه حضور

وچه دیر است برای همه چیز

حتی برای آه کشیده به حال خویش

 مهجده انتظاری