نامحرمان همه بر گرد دختران خندان

یک قافله سر، یک به یک پر کشید و رفت
زینب بر آن گلو به وداع دست کشید و رفت
نامحرمان همه بر گرد دختران خندان
عباس کجایی؟ زینب آهی کشید و رفت
گرتو نبودی رباب جان می داد
وقتی که کاروان بدون علی صف کشید و رفت
خوب شد لحظه آخر کنارش بودی
وقتی سه ساله داغ پدر چشید و رفت
این قوم دخت علی را نشناخته هنوز
با خطبه خود بر یزیدیان خط کشید و رفت
مهجده انتظاری

زنی دیدم که در گودال می رفت

زنی دیدم که در گودال می رفت
پریشان خاطر و احوال می رفت

گلی گم کرده بود اما بمیرم ?
به هر گل می رسید از حال می رفت

خدا حافظ برادر زینب
امان از دل زینب

عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ

سلام بر آخرین سرباز عاشق کربلا

?یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی
?که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی

?ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد
?با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی

?عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
?می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟

?نیزه‌ات را که زدی باز کشیدی بیرون
?می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟

?من از این وادی خون زنده نباید بروم
?شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی

?دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
?فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی

کنار علقمه

مولای‌من

 ?بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن

نگاهی از کَرَم بر چشم‌های خسته‌ی ما کن…

?بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم

بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن

?کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا

دو چشم خویش را دریا، به یاد چشمِ سقا کن…

العجل‌مولای‌غریبم تعجیل در فرج مولایمان صلوات

زمین نخورده علَم

زمین نخورده علَم ، بعد تو علم باقی‌ست
ستون خیمه نیفتاده این حرم باقی‌ست
جوان جوان پر از عاشق پر از تب و تابیم
بدون عشقِ علی ما دمی نمی‌خوابیم
خراب بادۀ عشقیم و یک‌به‌یک مستیم
همیشه پای همین بیرق و علم هستیم
شبیه حضرت زینب دلاور و شیریم
و انتقام تو را از یزید می‌گیریم
گمان مکن که اگر رفته‌ای علی تنهاست
نگاه‌بان درِ این حرم خود زهراست