
چرا وقت اذان حالی ندارم
یا صاحب الزمان شد وقت اذان
دلم شکسته، غم خواری ندارم
به جز خدا که دلداری ندارم
درون سینه ام شد پاره پاره
به جز صاحب زمان یاری ندارم
چو آب دیگانم خشک گردید
به جز اه و فغان کاری ندارم
اذان مغرب و بانگ مناجات
چرا وقت اذان حالی ندارم
چنان مستم، چنان سستم خدایا
به وقت راز غوغایی ندارم
بگو یا رب به وقت عشقبازی
چرا بر دوش خود باری ندارم
چرا اینگونه گشته حال زارم
دگر با غافلان کاری ندارم
رقیه رقمی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1395/04/30 ساعت 02:04:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید