دل دختر بی تاب بــــه ســـراغ بـابا
السلام علیک یا بنت الحسین(علیه السلام
اهل حرم
دلم بهر شما سر ذوق آمده
نفسم حبس شده
به شور و شوق آمده
بچـــه ها نا آرام
خانـــه ها ویـرانند
راهشان گــم شده
همگی حیـــرانند
عمه جان تنهایی؟
به فدایت این جان جسم ها
پر خون و خـسته
شـده پاهاتــان
دختـرک بیداراس
،سفری درراهش
نـگـــرانــتر زیـــنـب،
مــــن فــدای آه اش
دل دختر بی تاب
بــــه ســـراغ بـابا
جــــسم کوچــک
چـــل چــراغ بـابـا
من پدر میخواهم،
من پدر میخواهم
تا نــیــاید بــابــا
مــگر میــخوابــــم؟
عمه جان بابا نیست
به فدایت گردم
پس چـــرا میگویی؟
من خودم پــر درد م
و پـدر می آید
ســـر زنـد دخـتر را
کــــه فلک گریــانده ابــر را اختــــــر را
دخترک آرام است بغلـش سر دارد
کـم کمــک بالا رفـــت،دخــترک پـر دارد
هردو باهم رفتید،عمه جان تنهاشد
یاوری نیست به او،همــــره غمهــا شد
دوستانت هستند حرمت تنها نیست
به بــرادر گویــا علمت تــنــــها نــیست
به عـمودی رفته افقـــی می آینـــد
صـــبح تا شب آنجا حرمـــــت می پــایند
عمه جان دست بگیر حرم آزاد شود
تک به تــک ویرانها همـــه آبــــاد شود
اگرآن مرد بزرگ آید اکنون به میان
لرزه افتـــــــد به تــن داعشیــان
و خــدا مــیدانــد ســرورم می آیــــد
مستقیما به کمــــک به حــرم می آیــد
حرم آبــاد شود کعـــبه آزاد شـــود
وســـکوت شیعه همـــه فریـاد شـــــود
پریسا احمد زاده
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1398/06/16 ساعت 11:30:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |