ای بزرگ بانوی بی نشانه
درفراغت سرایم چگونه چکامه
هرزمان که گیرد دلِ من بهانه
به حال جان گدازت برای ولایت
ویران شده بدون تو برایم زمانه
محسنت شد شهید قبل تو ز فشار
تا بماند برای شکوه قبر مخفیانه
خدایا زین ستم، زمین زیر و روکن
بشکند دستی که زد بر تنت تازیانه
مرگ بر امتی که کند با اهل بیت نبوت جفا
حقابمیریم از غمت برای دفن شبانه
نکردند از این ظلم از خداوند حیا
باید که شود تا قیامت اشکم روانه
هر شب و روز بنالم از غصه کم است
منتظرم که بیاید آن منتقم یگانه
کجاست قبر ت تا دهی اذن دخولم
ای بزرگ بانوی بی نشانه
عذرم به پذیر که شاعر نیستم
شاید کنی حمایتم در این چکامه
محمدی ارهانی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1396/11/11 ساعت 10:58:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید