وای بر کم فروشان
اقتباس از سوره مطففین
دو رد پای مخالف که هیچ وقت به هم نرسید
در انتهای هر کدام دو کس که از زمین به آسمان
پر از مقوله تفاوتند
دو رد پا که در نهایت یکی مترسکی
ز گندم درو به باغبان خود نداد
و درد را به قیمت یه مزرعه، دو مزرعه و یا بیشتر …
برای خود خرید در امتداد…
عروسکی برای کودکی یک آسمان دروغ می شمرد
و هیچ روز تولد، برای او بها نداشت
مترسک ، عروسک ، هزارها هزار مثل آن دو تا
در انتهای بازی زمان به یک حریف بی رقیب می بازد
دو ردّ پا در انتهای دیگری
به شیشه عمر هر عروسک و مترسکی رنگ عدم می مالند
و خدا، در همان نزدیکست آنجا، روز تولد، زیباست روز عید،
توی جشن همگی می خندند ترنّم دارد
و سرور بذر می پاشد
مترسک می بیند زشت می خندد
با خودش می گوید"چه غلط ها، بی جا…!”
وجداناً!!! به مترسک ربطی داشت؟؟؟!!!
در عوض شیرین است خنده مردم
دل مردمی که با یقین، آبنبات می سازند
خوب می دانند گل نرگس زیباست
و درخت زقوم هیچ وقت انجیر نداد
و دو ردّ پای مخالف هیچوقت به هم نرسید.
مهجده انتظاری
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1395/03/29 ساعت 12:27:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |