
من ندارم آبرو
ماه روزه از کنارم میرود در ماندهام
با گناهم روسیاهم، من دعا را راندهام
گر نبخشی از کرم، من را پشیمانم خدا
گفتههایت را ز بخشش در کلامت خواندهام
ابر بارانی شدم من بر درت هی در زدم
عاشقی بد، کهنه کارم در عمل واماندهام
عطر عشقت را ز درگاهت چشیدم ای خدا
در مسیر بندگی از ذکرها جاماندهام
در بهارت بارش فضلت مرا مستم کند
من ندارم آبرو جز آب چشمم ماندهام
#عاشق_شعر
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1403/01/20 ساعت 02:27:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید