موضوع: "شعله بخشایش"
بر مرتضی چو ابر روان گریه میکنم
شنبه 99/10/27
امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم
هم ناله با امام زمان گریه میکنم
یا رب رسیده شام غریبان یاس و من
رنگ غروب فصل خزان گریه میکنم
با اشک غسل نیمه شب و گریهٔ کفن
با تربتی که مانده نهان گریه میکنم
با راز سر گشودهٔ یک جسم پر گریز
با طفل آستین به دهان گریه میکنم
همراه کوه صبر که امر سکوت کرد
اما گریست مویه کنان گریه میکنم
هنگام باز کردن بند کفن چو شمع
بر بی کسی مرد جوان گریه میکنم
با بغض غرق غربت ایتام فاطمه
بر زخم های مادرشان گریه میکنم
زهرا میان خانهٔ قبر است یا علی
بر مرتضی چو ابر روان گریه میکنم
وقتی حسین سر روی زانوی غم گذاشت
من یاد رأس روی سنان گریه میکنم
??????
باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم
جمعه 99/10/19
گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟
از راه دورآمده ام باورم کنی
با ذوق آمده ام حضرت رئوف
فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم کنی
زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی…
همه_خادم_الرضاییم
تنها مونس من، کتاب است کتاب
سه شنبه 99/10/16
گفتن به من که یار مهربان است کتاب
احسنت که یار مهربان است مرا
ره گم کرده و ره توشه ندارم من
تنها مونس من، کتاب است کتاب
در عالم محشر ز کتاب است سوال
از گردش ایام بود باز سوال
روزها در پی آنم که تو رخ بنمایی
آشکارا با من دیوانه سخن بنمایی
صد بار به خود گفتم از این غفلت ایام
دوری بگزین کنج خرابات نشین
با یار سخن گویی و نصیحت بشنو
که سخن یار و نصیحت، شیرین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
چہ خوش گفتند یاران بی ادعا
کہ در عالم ھستی سر و سردار کتاب است
سر منزل مقصود گھر بار کتاب است
اول بہ قلم بعد بہ رخسار کتاب است
منقوش سخن سینہ پرکار کتاب است
ھرکس بہ تو آویخت دل و دیدہ و جان را
پند گیرد ز تو انوار جھان را
ساعتی باتو نشیند گذر عمر ببیند
پند گیرد زتو اسرار جھان را
رب ازلی نور جلی بر قلم آموخت
تا بنویسد اسرار جھان را
ھر نکتہ کہ بر چھرہ آثار نشستہ
سری است کہ در عالم آفاق نشستہ
ھر دیدہ بینا و دل روشن چو تورا دید
فھمید کہ سر منزل مقصود کتاب است
با حکم خدا نعمت ماباز فزون شد
نعمت ومقصود خدا باز کتاب است
گفتند کہ یار مھربان است کتاب
احسنت کہ یار مھر بان ️