بر مرتضی چو ابر روان گریه میکنم
امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم
هم ناله با امام زمان گریه میکنم
یا رب رسیده شام غریبان یاس و من
رنگ غروب فصل خزان گریه میکنم
با اشک غسل نیمه شب و گریهٔ کفن
با تربتی که مانده نهان گریه میکنم
با راز سر گشودهٔ یک جسم پر گریز
با طفل آستین به دهان گریه میکنم
همراه کوه صبر که امر سکوت کرد
اما گریست مویه کنان گریه میکنم
هنگام باز کردن بند کفن چو شمع
بر بی کسی مرد جوان گریه میکنم
با بغض غرق غربت ایتام فاطمه
بر زخم های مادرشان گریه میکنم
زهرا میان خانهٔ قبر است یا علی
بر مرتضی چو ابر روان گریه میکنم
وقتی حسین سر روی زانوی غم گذاشت
من یاد رأس روی سنان گریه میکنم
??????
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نرجس خاتون محمدي در 1399/10/27 ساعت 03:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید