عشق یعنی راه رفتن روی مین

 

عشق یعنی چفیه ها بر روی دوش

پا به پای عاشقان رفتن به شوش

عشق یعنی استخوان ها زیر خاک

گفتن جانم علی، روحی فداک

عشق یعنی در آب ها سنگر زدن

روبروی دشمنان خندق زدن

عشق یعنی غنچه ها پرپرشده

دل به دیدار علی شیدا شده

عشق یعنی راه رفتن روی مین

با خدا بودن رسیدن به یقین

عشق یعنی سینه های چاک چاک

نام و جسمشان دریک پلاک

عشق یعنی صدها کبوتر بی نشان

تبدیل یک واژه به چندین استخوان

عشق یعنی باکری گشتن، محلاتی شدن

ناب بودن ،حاج همت ها شدن

عشق را در چهره فهمیده ها من خوانده ام

در نگاه کاظمی ها، حاج احمد ها خوانده ام

راه ورسم عاشقی را، پروانه ها آموختند

عرش و فرش را ،زیر باران منور دوختند

عشق باعث شد که کرخه جان گرفت

چشم ها، دل ها همه سامان گرفت

عشق هیهات من الذله را تا عرش برد

عاشقان را تا کربلای پنج برد

چشم ،گر کرببلا را دیده است

پس بدان آنن لحظه خون گرییده است

عشق نی قطره ماندن ، بلکه دریایی شدن

دل به سان آسمان آبی شدن،

اینک اما کس چه داند فاو چیست؟

فکه چزابه و سنگاو چیست؟ 

اینک اینجا چفیه ها تنهای تنها مانده است

مهدی زهرا بیا منتظر(موحده) بی یارو بی کس مانده است

موحده انتظاری

 

رای من یعنی یک گلوله یک مشت محکم

رای من یک گلوله یک مشت محکم
رای من دفاع از مدافعین حرم
رای من حمایت از سربازان وطن
رای من قدم جای پای شهیدان وطن
رای من شرکت درجشن پیروزی
رای من لبیک گفتن به هل من ناصر حسینی
رای من غیرت، حماسه، افتخار
رای من برات انقلاب در وادی دارالقرار
رای من بیعت بارهبرم
رای من ناامیدی دشمنم
رای من حج من میقات من
رای من حب الوطن ایمان من

 

 

وطن یعنی دادن رای آری

 

وطن یعنی تولی و تبری
وطن یعنی دادن رای آری
وطن یعنی لبیک به شهیدان
وطن یعنی رای دادن به جمهوری
وطن یعنی استقامت در راه
وطن یعنی ایستادن در کنار ماه
وطن یعنی یاد شهیدان
وطن یعنی مقاوم بودن در سپاه
وطن یعنی غصه های مادری
وطن یعنی گریه های کودک از یتیمی
وطن یعنی بی قراری ها ی همسران
وطن یعنی محکم بودن در پایداری

محمدی 

 

ثانیه ها تورا می خوانند تو کجایی

ثانیه ها تورا می خوانند تو کجایی
شهر غربت تو را می خواند تو کجایی
پرستو های عاشق تو را می خوانند تو کجایی
دل های غریب تو را می خوانند تو کجایی
چقدر شیرین ها و فرهاد ها تو را می خوانند تو کجایی
صبح است و سیب و سبو
جمعه است و وقت رسیدن آرزو
شبانگاهان ستاره ها از بام دنیا سیر می کنند زمین را
جمعه است و باران بو سه می زند زمین را
وقت سحر سلام می کند شبنم روی ماه شما را
گل بوته ها بوسه می زنند قدوم مبارک شما را
نیمه همان نیمه که شعبان شد
روز آمدن غنچه آخر نیمه ی شعبان شد
من شادمو تو شاد از شادی من
امیدم تو بیایی بر قرار باشد امیدم

زهرا نعمت الهی

آقازادگان با بهاییان پیمان بستند تا تونیایی

مهدیا شهدا رفتند تاتو یبایی

دا در کوچه پس کوچه های خوزستان ماند تا توبیایی

کودکان یتیم شدند تا توبیایی

معصومه آباد، زندگی کرد در اسارت تا تو بیایی

همسر ان مجاهد بیوه شدند تا تو بیایی

قلبها گلوله باران شد تا تو بیایی

پاها جاماند تا توبیایی

دختر شینا با مشکلات جنگید تا توبیایی

نورالدین پسر ایران ماند تا توبیایی

مدافعین به حفاظت از حرم رفتند تا توبیایی

شهدا گمنام شدند تا توبیایی

شهدای هسته ای برای قدرت ایران کشف کردند، تا توبیایی

همت ها،باکری ها،فاطمیون،علویون همه و همه ها رفتند تا توبیایی

عده ای به اصلح رای دادند تا زمینه ظهورت آماده شود،که بیایی

ولی افسوس رایشان کم بود رای بی بصیرتان باعث شد که 50 سال عقب بمانیم

در سایه این بی بصیرتی، سند های ننگین امضاشد تا تو نیایی

قلب راکتور با سیمان مصدود شد تا تونیایی

حقوق نجومی بگیران ذخیره های انقلاب شدند تا تو نیایی

آقازادگان با بهاییان پیمان بستند تا تونیایی

دولت تدبیر و امید با کدخدا مذاکره کرد تا تونیایی

محمدی