موضوع: "شعله بخشایش"

نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را

 

شعربمناسبت شهادت امام محمدباقر

نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را
تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را

هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را

تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟

چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه‌دار که سر برده بود حوصله را

چه کودک بزرگی‌ست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را

میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را

چقدر گریه نکردید با سه‌ساله، چقدر
به روی خویش نیاورده‌اید آبله را

دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را

هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری
تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را

مرا ببخش که مجبور می‌شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را

بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟

بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد

شعربمناسبت میلاد امام حسن مجتبی

بادا مبارک حضرت زهرا پسر زاد
در نیمه ی ماه خدا قرص قمر زاد
شیرین لبی شیرین تراز قند وشکر زاد
بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد

چون زینت آغوش پیغمبر رسیده

خلق و خصال مصطفی خلق و خصالش
صاحبدلان مبهوت و حیران کمالش
مرآت حسن کبریایی در جمالش
زهرا بخواند چارقل بر خط و خالش

شمس و ضحی در دامن کوثر رسیده

او سید جمع جوانان بهشت است
زیباترین گل در گلستان بهشت است
استاد صبر هر دبستان بهشت است
یوسف ترین زیبای کنعان بهشت است

در جنت شیر خدا محشر رسیده

اکبر ترین فرزند حیدر یا حسن جان
آرامش آغوش مادر یا حسن جان

خبر رسید که مادر شده کوثر عشق

عکس نوشته توسط پورتقی

 

🌷 خبر رسید که مادر شده کوثر عشق
🌷 نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق

🌷 حسن امید دو عالم، حسن برادر عشق
🌷 بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق

🌷 بیا که شامل لطف خدا شویم امشب
🌷 به زیر پای کریمی فدا شویم امشب

🌷 نوشته روزی ما را به پای چشم حسن
🌷 تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن

🌺 ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام بر وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران مبارک باد.

بر مهدی و آن هاله نورش صلوات

بر مهدی و آن هاله نورش صلوات
بر خال لب و جام ظهورش صلوات
بی پرده همه ی انس و ملک میگویند
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات

عید آمد و عید آمد
با نقل و نبات آمد
دنیا شده یک سرگل
هرگوشه پراز بلبل
هرخاک شده بستان
چون نور امید آمد

 

نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم


شعربرای جامانده ها ی زیارت اربعین


نشد پیاده بیاییم و بی قرار تو باشیم
نشد که این شب جمعه حرم کنار تو باشیم

نشد که دل بزداییم از تعلق دنیا
نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم

نشد پیاده بیاییم و از رقیه بخوانیم
به پای آبله هم درد یادگار تو باشیم

شبیه رود بیایم سوی پهنه ی دریا
یکی ز خیل محبین بی‌شمار تو باشیم

عمود تا به عمود از غم تو روضه بخوانیم
تمام راه عزادار و اشکبار تو باشیم

نشد که روضه بگیریم کنج صحن ابالفضل
نشد که پیش علمدار داغدار تو باشیم

قبول ،اینکه دل ما نبود لایقت اما
قبول کن که در این شهر سوگوار تو باشیم