موضوع: "عاشق شعر"

ستم را می زنم اتش

من از اشکم بسازم موج دریا
ستم را غرق خواهم کرد و رسوا

ستم را می‌زنم آتش به آهی
نماند نام او جز خشت تنها
#عاشق_شعر

تو با عشقت نشانه

مرا کردی تو با عشقت نشانه
مرا دادی تو عشقی بی بهانه
اگر عشقت نباشد در وجودم
کشد از این دلم آتش زبانه

تو ققنوسی

 تو با پرواز خود گشتی ستاره

شدی در آسمان چون ماه پاره

به دل‌ها گشته‌ای چون نور امید

تو ققنوسی بمانی در هزاره

#عاشق_شعر

انا علی العهد

انا علی العهد

از آنروزی که رفتی سوی الله
شدی پروانه، شب در کوی الله
تو نصری هر کجا باشی من الله
ابر مردی تو چون بازوی الله

#عاشق_شعر

خوشا روزی که باشم در حضورت

ببینم جشن ایام ظهورت
خوشا روزی که باشم در حضورت
ببینم جشن ایام ظهورت
سرایم یک غزل در محضرت تا
بنوشم می شوم مست از عبورت


#عاشق_شعر