
به نفس آدمی و آنکه آن را منظم کرد
سه شنبه 95/06/02
(اقتباس از سوره مبارکه شمس)
قسم به خورشید
به خورشید و گسترش نور آن سوگند
به ماه در آن هنگام که بعد از آن آید
به روزکه روشن صفحه زمین سازد
به شب که صفحه زمین را بپوشاند
قسم به آسمان و کسی که آنرا بنا کرده
قسم به ارض و آنکه آن را گسترانیده
به نفس آدمی و آنکه آن را منظم کرد
سپس فجور و تقوا به او معـرف کـرد
رستگار شد آنکه نفس خود را مبرا ساخت
نومید شد آنکه نفس خود را مخلا ساخت
ثمود بود که طغیان و سر کشی کردند
و تکذیب آن صالح نبی کـردنـد
و آندم که اشقی ترینشان بـرخاست
و صالح از آنان فقط همین را خواست
که با آبشخورش آن ناقه را
راحت گذارید و تنها ، شما
ولی آن گروه تکذیب او کردند
همان ناقه را ساقط از وجود کردند
از این باب پروردگار عالم پناه
به تاوان این اشتباه و گناه
بکوبیدشان درهم و خوار کرد
زمین هایشان را همه صاف کرد
ولیکن بدان تو که پروردگار
ندارد هراسی زفرجام کار
مهجده انتظاری

از یاد تو پر می کنم
یکشنبه 95/05/31
از قطرات بارش لحظه هایم گرفته
تا امواج اقیانوس خیالم را
از یاد تو پر می کنم
و کنار آتشفشان قلبم زیر بارش گدازه های درد
خانه ای به وسعت اندیشه ات می سازم
و با یاد تو زندگی می کنم
کوه ورم کرده ی دلم را به شوق دیدنت مرحم می گذارم
و هر شب فانوس خیس چشمانم را برمی دارم
و در فضای کوچه های بارانی احساس دنبال تو می گردم
تا کهکشان آرامش چشمانت
ستاره ی صبری برای تسلای دلم بچینم
و از صبر تو بسوزم
ای ماه روی من اگر چشمم به دیدار تو افتد
تنها سرمایه ی تنهاییم را به بهای سلام بی بهایت می فروشم
و در هر دو جهان به این سود گزاف می بالم
»زهرا پیربالایی«

ظلم داعش را شنیده ای؟
پنجشنبه 95/05/28
آیا شنیده ای…
وقتی که آتشی
بر قلب یک دشت گیاهان خشک و تر
چنگ می زند وقت غروب
تنها جهنمی سیاه بر قلب خاک
دیده می شود
ظالم که می رسد
وقت ورود در نمی زند!
این را فقط من حکایت نمی کنم
آنان که سرد و گرم روزگار را چشیده اند
گویند بلا به وقت نزول خود
هرگز نظر به کوچک و بزرگ ما نمی کند
در روزگار ما
برخی کمر بسته اند به کوبیدن تبر
بر ریشه های عمیق زندگی، ایمان و انسانیت ولی
برخی دگرهر چند دلخورند اما
به همان دلخوری بسنده می کنند
هرچند با یک نظر می شود تبر را شکست
بی آنکه بشنوند صدای چرق چرق ترک های شهر را
آری…
غروب، شهر بر سر همه آوار می شود
آیا شنیده ای؟!
مهجده انتظاری

سلام من درود من تمام تار وپود من
دوشنبه 95/05/18
سلام من درود من تمام تار وپود من
قلم قلم فدای تو تمام این وجود من امید من
در این مکان پر ز کس به در کسی نمی زند
فقط تویی به در زنان به
تویی دوا تویی جلا تویی خدا ی لافتی
تویی طبیب قلبها شفاده وجود من
منم روان دوان به سوی عشق و عاشقی
تویی که عشق و عاشقی روانترین سرود من
رقیه رقمی

سلام بی بی جان
یکشنبه 95/05/17
وقتي كه چشم به سمت نگاه تو باز مي شود
باران اشك به شوق تو آغاز مي شود
دل بسته آستان قدسي توام
كه در هواي تو سمت پرواز مي شود
نور كرامت از آستان تو مي ريزد
درياب دلي كه سراپا نياز مي شود
امسال به زير چتر مهر تو هستم بانو
خوش حال آن نفس كه با تو دمساز مي شود
زهرا پيربالايي