
به عشق پیاده روی های جابر
دوشنبه 98/07/08
کنار قدم های زائر
اربعین آمد، شدم شاعر
دوست دارم بنالم
به عشق پیاده روی های جابر
آرزو دارم شوم زائر
#عاشق_شعر

حنجره ام بی حسین در چنگ است
پنجشنبه 98/07/04
دلم برای شهادت تنگ است
دنیا برای زنده ماندن ننگ است
به سبک شهدا باید زیست
یعنی جهان میدان جنگ است.
***
حنجره ام بی حسین در چنگ است
گویا در گلویم چوب خدنگ است
باید دنبال «این الطالب بدم المقتول بکربلا» باشم
آنگاه زندگی در سایه اش قشنگ است.
#عاشق_شعر

تا کند امضا اربعین را اقرار
چهارشنبه 98/07/03
دیشب غم سنگینی روی دلم شد انبار
رفتم سرکوچه، پای عکس شهید علمدار
بستم دخیلی به ضریحش با صلوات
تا کند امضا اربعین را اقرار
***
گفتم با او از غم جا ماندن و دیدار
وعده دادم که کنم به نیابت از یار
پای هر عمودی نیت یک شهید
تا رسم به دروازه عباس علمدار
#عاشق_شعر

عکس شهید، ضریح کوچه ماست
دوشنبه 98/07/01
شهید، ضریح کوچه ماست
شب و روز بر سر دیوار ماست
دخیل می بندم به او، با صلوات
حل می کند، مشکلم را با صلوات
کودکم می بیند عکس شهید
می فرستد برای شهیدان صلوات
یک شب آهسته بگوشم گفت:
من شهیدم، بگو یک صلوات
چشم وجدانم، چشم در چشم شهید
چشمان پر از حیای او می خواند صلوات
شفاعت می خواهم از شهید
کار هر شبم است ختم صلوات
#عاشق_شعر

اربعین آمد و باز
یکشنبه 98/06/31
اربعین آمد و باز
دلسوخته ماندم باز
با که گویم از غم کهنه
پای سفرم لنگ است باز
***
ترسم عمرم بگذرد چون باز
مانده در هجران بمانم باز
امیدوارم دست بریده
برای دعوتم شود باز
#عاشق_شعر