لبخند خدا

 

لبخند خدا را لب هر غنچه زده
تا بلبل قمری به چمن خیمه زده
گلها به قیامی و قعودی به خدا
در سجده دعا کرده لبش را غمزه زده

#عاشق_شعر

دلم کویر شد

در انتظار طلوعت دلم کویر شد
به اشتیاق نگاهت گلم چه پیر شد
غروب را به طلوعت کنم پر از فروغ
چه وقت آمدنت این زمانه دیر شد
#عاشق_شعر

جانم رئیسی

 

بودی تو چون از ابتدا همراه و سالک

رفتی و از غصه مرا بی تاب کردی
با رعد در باران دلم را آب کردی

با بال خدمت پر زدی همچون ملائک
بودی تو چون از ابتدا همراه و سالک

شب تا سحر من گریه کردم از فراقت
بودی تو چون پروانه عاشق با صداقت

وقتی هوا ابری شود چشمم شود تر
از غم برایت دل زند بر جان بر سر

آن شب برایت تا سحر در دل دعا بود
بغضم شکست از غم چنان اشکم رها بود

 با ماه و انجمن می زدی هرشب تفعل
گفتی خدا، خواندی دعا کردی توسل

امت شدند از دوریت در غم مچاله
چشمان ما شد خونِ همچون در پیاله

 با رفتنت گشته چراغم روز و شب تار
مسئول دولت با وزیرش گشته بی عار

 

#عاشق_شعر

همچون گلاب

با نگاهت می‌دهی من را جواب
در بهشتت می‌شوم بی‌اضطراب

دل کبوتر می‌شود در باب حر
می‌دهی بی قید شرطی بی‌حساب

می‌شوم مست از غبار آن حریم
می زند لبخند شادی آفتاب

می پرم تا ارتفاعی با دعا
تا به بندم آن دخیلم را به باب

می‌شوم سیراب عطرت در حرم
اشک چشمم می‌شود همچون گلاب

 

#عاشق_شعر

یا امام رضا

 


دادی مرا پناه چه خوش روزگار بود

آن دم که بی قرار تو شد بی قرارتر

آقا چگونه از کرمت چشم برکشم
من با زیارتت شده‌ام خوش تبارتر

هر لحظه‌ای سلام من از قلب پر ز عشق
گردد به گرد صحن شما اشکبار تر

#عاشق_شعر