چاه نفس

ای خدای بندگان روسیاه
ابر رحمت بر سر من شد پناه

من چه بد هستم ندیدم مهر تو
باز هم من کرده‌ام جرم و گناه

من علیه خود شهادت می‌دهم
باد نفسم می‌برد من را چو کاه

بنده‌ام، وقتی فراری می‌شوم
جز به آغوشت ندارم جایگاه

من پشیمانم به قربانت شوم
منتظر هستم کنی بر من نگاه

از تو بخشش با کرم خواهم خدا
من که می‌دانم که عمرم شد تباه

در شبی چون قدر دستم را بگیر
جز تو در هستی ندارم من گواه

ای خدا افتاده‌ام در چاه نفس
در بیاور بنده را از قعر چاه

 

#عاشق_شعر

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.