نجوای جان

ای خدای بندگان روسیاه
ابر رحمت برسرم کردی پناه

من چه بد هستم ندیدم مهر تو
باز هم من کرده‌ام برخود گناه

بنده‌ام وقتی فراری می‌شوم
جز به آغوشت ندارم جایگاه

من پشیمانم به قربانت شوم
منتظر هستم کنی بر من نگاه

من علیه خود شهادت می‌دهم
باد نفسم می‌برد من را چو گاه

از تو بخشش با کرم خواهم خدا
من که می‌دانم که عمرم شد تباه

در شبی چون قدر دستم را بگیر
جز تو در هستی ندارم من گواه

ای خدای یوسف در مانده‌ات
در بیاور بنده را از نفس چاه

#عاشق_شعر

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.