موضوع: "عاشق شعر"

خدا آغوش باز کرده

خدا آغوش بازش کرده دعوت
فرستاده ملایک را به خدمت
به شوق بنده‌اش بست او جهنم
گشوداست او دری از باب رحمت

#عاشق_شعر

زمین سجاده ام شد

زمین سجاده‌ام شد کعبه حجله
به عشقت می‌شوم جاری چو دجله
به عطرت می‌شوم مست از عبادت
به این مهرت کنم هر لحظه طاعت
به مهمانی رسیدم شاکرم من
مرا دادی تو نوبت چاکرم من
مرا دادی تو نعمت بی بهانه
هزاران بار بخشیدی سرانه

#عاشق_شعر

رزمنده اش شهید است

عرق می‌کند گونه‌اش چو شبنم
در آن اوج گرما به زیر پرچم
همان کس که رزمنده‌اش شهیداست
کند او دفاع از وطن چو رستم
#عاشق_شعر

هواسازم

 

من درختم میوه دارم

 

من هوا سازم نکن با من تو جنگ
بر تنم هرگز نکوبی میخ سنگ
می شوم چون چوب هیزم بی‌ثمر
یادگاری روی من فردا شود ننگ

#عاشق_شعر

خنده ها کردم

خنده‌ها کردم به گلها از دلم
گریه‌هایم شد روان بر ساحلم
عشق مغروران همین باشد حزین
در خزانم می‌رسد این حاصلم

#عاشق_شعر