موضوع: "عاشق شعر"

اجل من را به یک طوفان صدا کرد

اجل من را به یک طوفان صدا کرد

مرا مشغول این دنیا چه‌ها کرد؟
سراسر این خوشی‌ را، بی‌بها کرد

و اکنون می‌خورم حسرت به عمرم
که گلهایم به یک طوفان هوا کرد

تمامی کشته‌هایم بی‌ثمر شد
مرا تنها چو مجنونی رها کرد

هزاران آرزو چون دانه کشتم
اجل من را به یک طوفان صدا کرد

رسیدم بی‌خبر در این گذرگاه
شکایت می‌کنم نفسم جفاکرد

‎#عاشق_شعر

شرابم داده هم کامم خدا داد

شرابم داده هم کامم خدا داد

شرابم داده هم کامم خدا داد
ازاین عمری که در جامم خدا داد
مرا شرمنده کرده این خدایم
روانم داده هی جانم خدا داد

#عاشق_شعر

دور از تو موی سرم کجا بندم

من عاشق زار تو در نهان بودی

با ماه و ستاره در آسمان بودی
همراه سهیل به کهکشان بودی

دور از تو موی سرم کجا بندم
من عاشق زار تو، در نهان بودی

#عاشق_شعر

چشم ابرش می‌شود اشکی ز غم

آسمان هردم کند روشن چراغ

 

دشت و صحرا تشنه هستند از فراق
آسمان هر دم کند روشن چراغ

چشم ابرش می‌شود اشکی ز غم
از زمین تشنه می‌گیرد سراغ

#عاشق_شعر

گریه‌هایی زیر باران داشتی

مرد میدان رنج پنهان داشتی

مرد میدان، رنج پنهان داشتی
گریه‌هایی زیر باران داشتی
رازهایت را گشود این زخم‌ها
با خدا بودی تو ایمان داشتی

#عاشق_شعر

 
مداحی های محرم