موضوع: "رقیه رقمی"

ضامن آهو توهستی فاتح دلها، سلام

نور چشم فاطمه ای ساقی، ای مولا سلام
برمحمد مصطفی اولاد طاها ها سلام
با قدومت کل دنیا هم چراغان می شود
ای چراغ نور امید در دلها سلام
ماه تابان از رخت نور ودرخشانی گرفت
ای درخشان ماه تابان بر سر دنیا سلام
هر زمانی نام تو آرام جانها می شود
ای تسلی وجود عاشقان مولا سلام
خالصانه عاشقان در راه تو جان می دهند
ای شفاده بر مریضان منجی ای عیسی سلام
شهر مشهد پر شود هر سالی با مولود تو
ای ولی ای صاحب صحن و کبوتر ها سلام
تو همان شمعی و ما پروانه واران گردتو
رحمکن حاجت بده حاجت ده دلها سلام
ما دراین محفل غریبیم ای غریب آشنا
بر بزرگ این غریبان بر اخ کبری سلام
ما در این خیمه غریبانه نمی ماندیم پس
از تو بر ما هم رسیده زاده زهرا سلام

کوه ها از تو گرفته قامت خود را به ارث

قیمتی بی منتها و قامت رعنا سلام

هشتمین اختر تویی تو، ساقی کوثر تویی تو،

شاخه جعفر تویی تو

درگلستان پیمبر تک گل گلها سلام

روشنی ده بر فراتی، رهروی دین و صلاتی

ضامن آهو توهستی فاتح دلها، سلام

دل زکفها چون ربودی چشمهایی را گشودی

مامن امن و امانی بردر دنیا سلام

 رشته قلبم ببستم منتظر بر خیمه ات

یک نظر بر قلب ما کن ناظر دلها سلام

هرکسی در کنج خیمه راز دل وا می کند شور و غوغا می کند

حاجتش ده جان زهرا ای شه اعلا سلام

بار دیگر باز خوان این جمع را بر مشهدت

تا برگیرند حاجت ، شافع و آقا سلام

ای رضا جان قسمت این جمع کن دیدار خود

تا شود دنیا به قربانت شه شاها سلام

 


رقیه رقمی

از روز و شب نوزدهم دل نگرانم

 

من طفل گدای شب شهر رمضانم
از روز و شب نوزدهم دلنگرانم
ای وای رسیده شب تکرار شهادت
دشمن به علی و عملش کرده حسادت
دانم که علی باز شود کشته محراب
دردانه زهرای محمد گل بی خواب
باز آی بر مرغ شکسته دل فرقان
بنشین به بالینش و خوان آیه قرآن
معود در این شب گذر از کرخه ما کن
بر روح علی حاجت دل ها تو روا کن
شب هم شب قدر است شفاکن تو شفاکن
بردرد به درمان تو دواکن تو دواکن
بگشای گره وزدا غصه ز سینه
باخیر دعایت برد از سینه ز کینه
باز آی که جان همه عالم به فدایت
لبیک بگویند خلایق به ندایت به ندایت
ای ساقی کوثر تو کجایی توکجایی
در شعر رقیه تو همایی تو همایی

رقیه رقمی

ماه اشک و ماه ماتم می رسد


 

باز ایام محنت می رسد

ماه اشک و ماه ماتم می رسد

باز یاران سینه هارا می درند

دستهارا سوی سینه می برند

اربعین شد، انس و جن و عاشقان

خاک پاک کربلا و آسمان

اشک و خون از دیده جاری می کنند

بر حسینت سوگواری می کنند

ای حسینا! محرم پیر وجوان

ای شهید! کربلا تشنه لبان

زینبت بین خاک بر سر می کند

چون کبوتر بال پرپر می کند

نیزه ها حلقوم اکبر می برد

تیر ها جان اصغر می خرد

خاک پاک کربلا پر خون شده

جامه های عاشقان گلگون شده

این حسین است سر شده از تن جدا

نیزه ای بر سر نهادند ای خدا

لعنت و نفرین بر آن دشمنان

آتشی کوبنده باشد بی گمان

هر کسی دارد هوای یا حسین

باز گوید وای «وایا »یا حسین

رقیه رقمی

 

غدیریه

 

مژده ای خلق جهان عید سعید آمده است

قاصد خوش خبر از بهر نوید آمده است

چون غدیر است ملائک همه دلشادند

بی گمان هر ملکی در پی عید آمده است

جبریل و ملکان رو به زمین می آورند

برمحمد و علی پیک جدید آمده است

یا محمد بشنو کار خود اتمام رسان

آخرین وحی ز سبحان فرید آمده است

دست بر دست علی داد نبی یار خدا

مژده دادش به جهان شاه رشید آمده است

صد هزاران دل غمخوار به گرد علی است

شاهدان، دل به تمنای شدید آمده است

دل زده چنگ به دامان علی می گوید

دیده ام با رخ بیمار و جلید آمده است

یارب از اذن تو امروز علی گشت ولی

بین مخلوق خدا انس پدید امده است

هم ولی و وصی و شیعه معناش باشد

 

چه بخواهند و نخواهند علی رهبر ماست

باورت نیست، دو عالم به سریر آمده است

ماه شبهای یتیمان و دل مسکینان

از فروغ رخ تو، صبح سپید آمده است

خلقت خلق بهانه است و تو تنها مقصود

باورت ام ابیهاست، وحید آمده است

اولین ماه فروزان ولایت تو شدی

یازده اختر تابنده شهید آمده است

دست در دامن مولا بزنید ای یاران

فاطمه با لب خندان به تایید آمده است

عاشقِ کویِ علی، عشق درونِ گوش کن

این همان عشق الهی است نوید آمده است

با همان عشق صدا کن و بگو مولاجان

دل ما درطلب عیدی عید آمده است

توکه در سجده و محراب زجان می گذری

از خدا خواه که حاجات خلائق بدهد

چون غدیر است جماعت به امید آمده است

رقیه رقمی

شور و سحری دارد

ای قافله برخیز که هنگام اذان است
از این ره تاریک هزاران گذران است
برخیز و بزن تیر به اهریمن و دشمن
بگذار بترسدند که تیرت به کمان است
در پشت در معشوق اواره و غمگینم
بگذار بگریم من در حالت مسکینم
شور و سحری دارد عشق دگری دارد
باز ای به سوی من این رشته سری دارد
دوست می دارم در این خیمه نگهبانی کنم
اشک چشمم را برای یار قربانی کنم

رقیه رقمی

1 3