کلید واژه: "مکه"

می‌زند چنگ بر دامن

باز باران با ترانه می‌خورد بر بام کعبه می‌زند چنگ بر دامن صاحب خانه باز می کند رکن یمانی می ‌‌آیند استقبال  مریم وحوا وساره باز باران با ترانه آسمان مکه پرستاره جبریل می نامد او را علی باز باران با ترانه ملائک در طواف کعبه فرشتگان در بزم و چکامه چونکه… بیشتر »

آمده مولا ، تا که کند مبارک، کعبه آمال ما

مژده که ماه رجب آمده از کهکشان رحمت پروردگار سرزده از آسمان آمده مولا ، تا که کند مبارک، کعبه آمال ما فرشتگان صف زده مکه شده خروشان زین پس شده مبارک ایمن شده روزه دار بسته شده جهنم ،شیطان کند سعایت جاری شده بهشتی شیعه شده مغفور جنگ شده مترود ،مرتکبش ضد… بیشتر »

ماجراهای نسیم کوچولو

«شهر مکه» يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود غير از خداي مهربون هيچكس نبود يه نسيم كوچولو بود توی يك شهر شلوغ كه پر از حادثه بود صبح‌ها وقتي نسيم از خواب پا مي‌شد چشماشو خوب مي‌ماليد به بابا باد بزرگ سلام مي‌كرد به مامان نسيمي هم سلام مي‌كرد بعدش هم مي… بیشتر »