بر مهدی و آن هاله نورش صلوات

بر مهدی و آن هاله نورش صلوات
بر خال لب و جام ظهورش صلوات
بی پرده همه ی انس و ملک میگویند
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات

عید آمد و عید آمد
با نقل و نبات آمد
دنیا شده یک سرگل
هرگوشه پراز بلبل
هرخاک شده بستان
چون نور امید آمد

 

نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم


شعربرای جامانده ها ی زیارت اربعین


نشد پیاده بیاییم و بی قرار تو باشیم
نشد که این شب جمعه حرم کنار تو باشیم

نشد که دل بزداییم از تعلق دنیا
نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم

نشد پیاده بیاییم و از رقیه بخوانیم
به پای آبله هم درد یادگار تو باشیم

شبیه رود بیایم سوی پهنه ی دریا
یکی ز خیل محبین بی‌شمار تو باشیم

عمود تا به عمود از غم تو روضه بخوانیم
تمام راه عزادار و اشکبار تو باشیم

نشد که روضه بگیریم کنج صحن ابالفضل
نشد که پیش علمدار داغدار تو باشیم

قبول ،اینکه دل ما نبود لایقت اما
قبول کن که در این شهر سوگوار تو باشیم

نزدیک اربعین، دلِ جامانده‌ها گرفت

نزدیک اربعین، دلِ جامانده‌ها گرفت
یک بینوا برای خودش ربنا گرفت
هرکس رسید؛ سؤال کرد: زائری..؟
از این سؤال، دلِ پُرخونِ ما گرفت
آقا مگر بَدان به حریمت نمی‌رسند..؟
پس حُر که بود که جام بلا گرفت..؟
باشد؛ محل نده… نبرم اربعین حرم
اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت
آنقدر گریه می‌کنم که بگویند عاقبت:
نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت

اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسینﷺ

صحرا میان شعله‌ی صد تازیانه سوخت

صحرا میان شعله‌ی صد تازیانه سوخت
پروانه‌های کوچکِ در این میانه سوخت
تنها نه بال نازک پروانه‌های دشت
گل‌های سرخ روسری دخترانه سوخت..

دختر ته تغاری حسینم

 

رقیه دختر سه ساله

من رقیه‌ام

دختر حسینم

خیلی دوستم داره بابا

دختر ته تغاری حسینم